امام نقی، پیشوایی که کمتر شناختیم

برای دفاع از ادب و انسانیت، برای دفاع از مظهر خوبی ها

امام نقی، پیشوایی که کمتر شناختیم

برای دفاع از ادب و انسانیت، برای دفاع از مظهر خوبی ها

امام نقی، پیشوایی که کمتر شناختیم

آنقدر شعر از تو نگفتند شاعران
تا اینکه باز شد دهن نانجیب ها...

داستان شعر خوانی امام نقی علیه السلام در مجلس متوکل

امام نقی
برای نمایش عکس در اندازه اصلی، لطفا بر روی آن کلیک کنید.

جاسوسان متوکل عباسی به او گزارش دادند که در خانه امام علی نقی(علیه السلام) نامه‌ها و سلاح‌هایی است که شیعیانش از شهر قم فرستاده‌اند و امام تصمیم دارد علیه خلافت عباسی قیام کند. 

متوکل گروهی از ماموران خود را مأموریت داد که شبانه هجوم ببرند و خانه امام را تفتیش کنند.

مأموران شبانه به خانه امام علی نقی(علیه السلام) ریختند ولی چیزی در خانه نیافتند. فقط مشاهده کردند که امام در اتاقی دربسته بر روی سنگریزه‌ها و شن‌هایی نشسته، رواندازی از پشم روی خود انداخته و مشغول تلاوت قرآن است. آنها او را با همان حالت دستگیر کردند و نزد متوکل بردند و گفتند: "چیزی در خانه اش نیافتیم و فقط او را در حال قرائت قرآن رو به قبله دیدیم."

امام علی نقی(علیه السلام) در حالی وارد مجلس متوکل شد که جام شراب در دست متوکل بود. چشم او که به امام نقی(علیه السلام) افتاد، امام را تعظیم کرد و در کنار خودش نشاند و جام شرابی را که به دست داشت به امام تعارف کرد. 

امام فرمود: "به خدا سوگند هرگز گوشت و خونم با شراب آمیخته نشده و نخواهد شد. از من در گذر."

متوکل که چنین دید، به امام علی النقی(علیه السلام) گفت: "پس برایم شعری بخوان."

امام پاسخ داد: "من کم شعر می خوانم ."

متوکل گفت: "راهی نداری جز اینکه شعری بخوانی."

امام علی نقی (علیه السلام) اشعاری را با این مضمون بیان فرمود:


"پادشاهان برفراز قله‌ی کوه‌ها عمر خویش را سپری کردند در حالی که نگهبانانی نیرومند از آنها حراست می‌کردند. اما قله‌های بلند سودی برای آنها نداشت و بعد از دورانی که با عزت سپری کردند، از دژها و قلعه‌های محکم خویش به پایین کشیده شدند، در گودال‌هایی (قبرها) جای داده شدند و چه بد مکانی است قبرهای آنان! پس از مرگ آنان، کسی رو به آنان فریاد برآورد که کجاست آن دستبندها و تاج‌ها و زیورآلات؟ 

کجاست چهره‌هایی که در ناز و نعمت بودند و در برابر آنان پرده‌های رنگارنگ آویخته می‌شد؟ 

قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. حالا کرم‌های زیر خاک بر آن چهره‌های نازپرورده، راه می‌روند. زمان درازی آنان خوردند و نوشیدند و امروز خود، خوراک و طعمه کرم‌ها هستند."


صداى امام با طنین مخصوص و با آهنگى که تا اعماق روح حاضرین و از آن‌جمله خود متوکل نفوذ کرد، این اشعار را به پایان رسانید. نشئه شراب از سر میگساران پرید. متوکل جام شراب را محکم به زمین کوفت و اشکهایش مثل باران جارى شد. به این ترتیب آن مجلس بزم درهم ریخت، و نور حقیقت توانست غبار غرور و غفلت را، و لو براى مدتى کوتاه، از یک قلب پر قساوت بزداید.

(بحار الانوار، احوال امام نقی علیه السلام)

برگرفته شده از دانشنامه رشد و کتاب داستان راستان با تغییرات جزئی

نظرات  (۱)

  • عاشق امام علی نقی
  • شعر تو دل ستمگران را لرزاند

    یعنی که "قساوتِ جهان" را لرزاند

    مضمون تو، کاخِ ظلم را درهم ریخت

    حتی دلِ خاک های آن را لرزاند

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی